به گزارش پایگاه خبری بانگ سروش تحولات گرجستان در هفته گذشته،‌ توجه بسیاری را به این کشور حوزه قفقاز جلب کرد. حزب حاکم در این کشور با نام «رویای گرجی» طرحی را در پارلمان مطرح کرد که بر مبنای آن اگر رسانه یا یک سازمان غیردولتی، حداقل ۲۰ درصد از بودجه خود را از یک کشور خارجی دریافت کند، باید خود را به عنوان «عامل خارجی» ثبت می‌کرد.

طرح چنین قانونی، آن هم در کشوری که رسانه‌ها و سازمان‌های غیردولتی بازوی مهمی در پیش‌برد اهداف جامعه مدنی هستند، بسیاری را عصبانی کرد، موجب انتقادات شدیدی از کشورهای غربی شد و تصویب اولیه آن در پارلمان، جرقه تظاهراتی عظیم را در تفلیس رقم زد.

ده‌ها هزار معترض گرجی ، با اشاره به سابقه تصویب و اجرای چنین قانونی در روسیه، آن را روسی خواندند؛ آن هم در کشوری که از سال ۲۰۰۸ میلادی تا کنون، و جنگی که به جدایی آبخازیا و اوستیای جنوبی انجامیده، روسیه نیرویی اشغالگر محسوب می‌شود.

سه روز تظاهرات خیابانی در هفته گذشته آنچنان شدید شد، که دولت گرجستان به یک‌باره اعلام کرد که لایحه را از پارلمان پس می‌گیرد. این تصمیم با استقبال شدید معترضان مواجه شد و آن را یک پیروزی بزرگ برای حرکت خود خواندند؛ حرکتی که بسیاری آن را فارغ از تعلقات حزبی خواندند و اگر چه برخی از مخالفان مشهور سیاسی از آن حمایت کردند، اما خودجوش بودن ِ این یادآور حرکت‌های اعتراضی در کشوری مانند ایران است.

«زن پرچمدار» نانا مالاشخیا

یکی از نمادهای اعتراضات هفته گذشته در گرجستان، تصویر زنی است که در مقابل پارلمان این کشور، پرچم اتحادیه اروپا را در دست گرفته، و مصمم در مقابل خودروی آب‌پاش مأموران امنیتی ایستاده، بدون ترس از آن خودروی عظیم و آبی که با فشار به سمتش شلیک می‌شود، پرچم را می‌چرخاند تا آنکه ثانیه‌هایی بعد گروهی معترض، به او می‌پیوندند و مانع از برخورد آن آبِ پرفشار به او می‌شوند.

این زن، به نام نانا مالاشخیا، چند روز بعد از آن روز گفت؛ از «ترسی» که به دل راه نداده و «عصبانیتی» که منجر به چنین اقدامی شده است. ویدیوی اقدام این زن، صدها هزار بار در حساب‌های کاربری فارسی‌زبان هم دیده شده است.

کاربران ایرانی از زوایای مختلف به این چند ثانیه تصویر نگاه کردند. برخی «زن پرچمدار» تفلیس و معترضانی که به او پیوستند را ستودند. برخی با حسرت آن را نگاه کردند و از نداشته‌های معترضان ایرانی در چنین موقعیتی گفتند، و گروهی هم او را با زنی در میدان ولیعصر مقایسه کردند که در همان روزهای ابتدایی اعتراضاتی که در پی جان‌باختن مهسا امنیتی در تهران شکل گرفت، بی دفاع، با دست‌هایی خالی، در مقابل خودروی آب‌پاش ایستاده و فریاد می‌زد. زنی‌ که بر خلاف نانا مالاشخیا، هویتش مشخص نیست.

سرکوبی که در ایران متفاوت است

یکی از واکنش‌هایی که در این روزها بسیار در میان نوشته‌های کاربران ایرانی مشهود است نحوه برخورد نیروهای امنیتی در گرجستان با معترضان است. بسیاری از نوشته‌ها و نظرات کاربران فارسی زبان معطوف به نحوه برخورد نیروهای امنیتی در ایران با معترضان جنبش «زن‌،زندگی، آزادی» بوده است.
کاربران ایرانی در این نظرات خود به اشکال مختلف سرکوب اعتراضات در خیابان توسط نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی اشاره کرده‌اند و از آن جمله به تیراندازی مأموران امنیتی به سوی معترضان با گلوله‌های ساچمه‌ای و پینت‌بال اشاره کرده‌اند که موجب نابینایی چشمان صدها معترض، خصوصاً زنان و مردان جوان شده است؛ معترضانی که هر روز تصویر جدیدی از یکی از آن‌ها منتشر می‌شود که سعی می‌کنند حالا زندگی را از دریچه یک چشم ادامه دهند.

نانا مالاشخیا تبدیل به سمبلی برای رویکرد آن دسته از گرجی‌ها شد که خواستار دوری از روسیه هستند

ماکو گُموری در سال ۲۰۱۹ میلادی، ۱۹ سال داشت. او یکی از کسانی بود که در جریان اعتراضات در آن سال و سرکوب شدید معترضان، با شلیک گلوله ساچمه‌ای یک چشم خود را از دست داد و به نماد اعتراضات بدل شد. شاید فرق پرونده این زن جوان با جوانان ایرانی این بود که در روزهای بعد، هزاران نفر با چشم‌بند قرمز، به خیابان آمدند و او در اعتراض به این خشونت در دادگاه‌های گرجستان شکایت کرد.

روی دیگر نگاه کاربران ایرانی به ماجرای «زن پرچمدار» در تفلیس به پیامدهای این رخداد نیز هست. نانا مالاشخیا و حرکتش نه تنها تبدیل به سمبلی برای رویکرد آن دسته از گرجی‌ها شد که خواستار دوری از روسیه و نزدیکی به غرب هستند، بلکه او پس از آن شبِ نمادین بدون ترس از نهادهای امنیتی، در مقابل دوربین یک رسانه نشست، و از خود، احساسش به این حرکت اعتراضی، و آرزوهایش برای آینده کشورش گفت.

«نسل زد»؛ آنها که با صدای آژیر پلیس می‌رقصند

در ماه‌های اخیر بسیاری از ناظران و خصوصا جامعه‌شناسان درباره حضور و اهمیت نسل زد یا دهه هشتادی‌ها، در جریان اعتراضات «زن، زندگی، آزادی» سخن گفته‌اند. جوانانی که به دلیل فضایی که اینترنت و شبکه‌های اجتماعی مجازی فراهم آورده، دریچه‌ای به زندگی خصوصی و اجتماعی آن‌ها گشوده شده است.

برخی از جوانانِ کشته‌شده از این نسل مانند نیکا شاکرمی و سارینا اسماعیل‌زاده علیرغم سرکوب جاری در ایران و محدودیت‌ها، زندگی و آرزوهایی همانند هم سن‌وسالان خود در نقاط مختلف دنیا داشتند؛ در یوتیوب ویدیو منتشر می‌کردند، از امیدهایشان می‌گفتند یا با آهنگ محبوبشان، آواز می‌خواندند و می‌رقصیدند.

در تظاهرات هفته گذشته در تفلیس هم حضور این نسل که بعضا ظاهری متفاوت از نسل پیش از خود هم دارد، پررنگ بوده و تاثیر حضور آن حالا زیر ذره‌بین تحلیل‌گران است.

در یکی از شب‌های اعتراضی در تفلیس، ویدیویی منتشر شد که این جوانان را در حال رقص با آژیر ماشین‌های پلیس نشان‌ می‌داد؛ نسلی که همه ساختارها را به سخره گرفته است.
اشکال اعتراض این نسل، از پیشینیان خود متنوع‌تر است، و در مواردی هم فراتر از دایره مقاومت «مسالمت‌آمیز» می‌شود و به اقداماتی مانند آسیب رساندن به خودروی پلیس یا اموال عمومی می‌انجامد.

نانا مالاشخیا، «زن پرچمدار»، هم می‌گوید:« در چشم‌ها، در سرعت و در قدرتی که پرچم رو می چرخاندم، می توانید بفهمید که من از یک گذشته هستم، از دوران اتحاد جماهیر شوروی».

خانم مالاشخیا سپس به یک زن جوان اشاره می‌کند و به نوعی آن نسل را با نگاهی ویژه، متفاوت ارزیابی می‌کند؛ زن جوانی که شلواری قرمز به پا دارد، پرچم سرخ و سفید گرجستان را بر دوش گرفته، در مقابل نیروهای امنیتی تا جایی مقاومت می‌کند که آن‌ها او را بلند کرده و در خودروی بازداشت‌شدگان می‌اندازند.