ولادیمیر پوتین، ماه‌ها برنامه حمله به همسایه خود، اوکراین، را انکار کرد اما دیری نپائید که با زیرپا گذاشتن توافق صلح اوکراین از شرق، شمال و جنوب نیروهای نظامی این کشور را به مناطق مرزی گسیل کرد. اما دلیل حمله روسیه به اوکراین چیست و ولادیمیر پوتین به دنبال چه چیزیست؟

در حالی‌که شمار قربانیان در این جنگ رو به افزایش است، رئیس جمهوری روسیه هنوز با اتهام “نابود کردن صلح در اروپا” روبروست؛ آنچه پس از این جنگ رخ می‌دهد، ممکن است کل ساختار امنیتی اروپا را دچار مخاطره کند.

چرا نیروهای روسی به اوکراین حمله کردند؟

زمانی که پوتین برنامه‌ریزی برای حمله به اوکراین را آغاز کرد، واضح بود که او دیگر به دنبال اولویت‌دادن به آژانس امنیتی روسیه نیست و در عوض، شویگو و ارتش تازه‌بازسازی‌شده روسیه پیشتاز دست‌درازی جدید پوتین خواهند بود. نکته درخور توجه اینکه هنگامی که جلسه شورای امنیت روسیه در آستانه حمله به اوکراین تشکیل شد، مقام‌های ارتش بسیار نزدیک‌تر از مقام‌های اطلاعاتی به پوتین نشسته بودند. پس از اینکه پوتین تصمیم خود را برای به‌رسمیت‌شناختن جمهوری‌های خودخوانده دونتسک و لوهانسک اعلام کرد، رئیس اطلاعات خارجی برای صحبت‌کردن به لکنت افتاد و مدیر آژانس امنیتی روسیه و سرگئی لاوروف، وزیر خارجه نیز به‌گونه‌ای رفتار کردند که گویی خودکارهایی هستند که فقط از دستورات نویسنده پیروی می‌کنند.

در مقابل، شویگو که بخش اعظم دهه گذشته را صرف تبدیل ارتش به یک نیروی سیاسی قدرتمند در ساختار قدرت در روسیه کرده بود، کاملا مطمئن به نظر می‌رسید و آماده بود تا در جهت منافع و خواسته‌های پوتین، به کشوری دیگر حمله کند. در هفته‌های منتهی به حمله روسیه، بسیاری از تحلیلگران تردید داشتند که پوتین واقعا چنین جنگ گسترده‌ای را آغاز کند، اما نظامی‌سازی جامعه روسیه و بازسازی ارتش تحت رهبری شویگو، وسوسه‌ای غیرقابل‌چشم‌پوشی برای پوتین ایجاد کرده بود؛ وسوسه‌ای که نمی‌توانست با تردیدهای اطلاعاتی یا ملاحظات دیپلماتیک آن را بی‌اثر کند و اکنون که تهاجم به خاک اوکراین به‌شدت در جریان است، پیامدهای کامل استراتژی نظامی جدید کرملین آشکار می‌شود. این کارزار از سوی شویگو رهبری می‌شود؛ مردی که تاکنون فقط موفقیت‌ها را تجربه کرده و فاقد آموزش نظامی مناسب برای درک این واقعیت است که پیروزی در میدان نبرد، هر‌چقدر هم چشمگیر باشد، گاهی اوقات می‌تواند منجر به شکست سیاسی هولناک‌تری شود.

در حکومت فاسد پوتین و الیگارش‌های متحد او، هیچ فردی نمی‌تواند سالم باشد و به رده‌های بالای قدرت راه یابد. از نگاه پوتین، کارنامه موفق و وجهه عمومی شویگو او را می‌توانست به یک متحد طبیعی تبدیل کند و پوتین به‌سرعت او را فردی مناسب برای در اختیار گرفتن مسئولیت در کرملین یافت. پوتین در سال ۱۹۹۹، شویگو را به‌عنوان یکی از رهبران حزب تحت رهبری خود با نام «روسیه متحد» انتخاب کرد و به او این فرصت را داد تا در سراسر روسیه سفر و پایگاه سیاسی خود را تقویت کند. با‌این‌حال، تصمیم عجیب‌تر پوتین این بود که شویگو را در سال ۲۰۱۲ به‌عنوان وزیر دفاع منصوب کرد. شویگو که یک مهندس تجربی بود، هرگز در ارتش خدمت نکرده و در میان سلسله‌مراتب نظامیان روسیه شهرتی نداشت. همچنین سبک رهبری صریح و بی‌پروای شویگو، باعث دوری بیشتر نظامیان کهنه‌کار روسیه از او شد. شویگو مدت کوتاهی پس از اینکه وزیر دفاع روسیه شد، در حال قدم‌زدن در راهروهای ستاد کل ارتش در مسکو در «آربات» بود که متوجه سرهنگی با لباس خاکستری شد. بر اساس سنتی قدیمی، افسران ستاد کل، کت‌و‌شلوار می‌پوشیدند نه یونیفرم نظامی. این سنت شویگو را عصبانی می‌کرد؛ او احساس می‌کرد افسران باید لباس نظامی بپوشند. او با سرهنگ روبه‌رو شد و به او گفت که هفته بعد برای انجام وظیفه در یک هنگ در سیبری حاضر شود. فقط ارتباطات خوب بود که آن سرهنگ را نجات داد، اما همه این نکته را فهمیدند که شویگو در موضوع پوشیدن یونیفرم‌ها جدی بود و کت‌و‌شلوارها باید کنار گذاشته می‌شدند. شویگو در سال ۲۰۱۷، یونیفرم ارتش را تغییر داد تا شبیه لباس ارتش شوروی در سال ۱۹۴۵ شود که به «لباس برنده» معروف است. این طرح جدید به لباس انتخابی خود او تبدیل شد و در رژه نظامی در میدان سرخ با این پوشش جدید حضور یافت. این پوشش جدید تصادفا او را شبیه «گئورگی ژوکوف» فیلد مارشال افتخاری استالین در طول جنگ جهانی دوم کرده بود (در یکی دیگر از نشانه‌های تاریخی، از ژوکوف نه‌تنها به‌عنوان بی‌رحم‌ترین فرمانده نظامی اتحاد جماهیر شوروی یاد می‌شود، بلکه به‌عنوان فردی نام برده می‌شود که پس از مرگ استالین به خلاص‌شدن از دست لاورنتی بریا، رئیس پلیس مخفی استالین و ماشین کشتار دیکتاتور شوروی کمک کرد).

با‌این‌حال، رویکرد شویگو به استراتژی نظامی و آمادگی در میدان نبرد، برای پوتین بسیار مهم‌تر است. او نوآوری با فناوری پیشرفته در ارتش را پذیرفته است و یک فرماندهی سایبری تشکیل داده و نیروی هوایی و فضایی را در نیروهای جدید هوافضای روسیه ادغام کرده است. او همچنین حقوق افسران را افزایش داده و در عین حال، اجتناب از خدمت سربازی را برای جوانان روسی تقریبا غیرممکن کرده است.

با‌این‌حال، مهم‌تر از تمام این اقدامات، دو موفقیت اولیه نظامی او بود که اعتبار شویگو را نزد کرملین بیشتر و به ارتش کمک کرد تا جایگاه مقتدرتری در دولت پیدا کند. اولین موفقیت نظامی شویگو، در اوکراین بود. در سال ۲۰۱۴، زمانی که انقلاب مردم کی‌یف علیه ویکتور یانوکوویچ رئیس‌جمهوری مورد حمایت روسیه به وقوع پیوست، اولین ابزار انتخابی پوتین، باز هم سرویس‌های امنیتی بود. پوتین طبق روال معمول، آژانس امنیتی خود را به کی‌یف فرستاد تا با کمک نیروهای محلی، به سرکوب مردم بپردازد، اما آژانس امنیتی روسیه نتوانست معترضان را متوقف کند یا مانع از فرار یانوکوویچ از پایتخت اوکراین شود. در نتیجه، پوتین به ارتش روی آورد و تحت فرمان شویگو، کریمه به‌سرعت اشغال شد. شویگو نشان داد ارتش می‌تواند در جایی که نهادهای امنیتی شکست خورده‌اند، موفق شود. شویگو حدود یک سال بعد فرصت دیگری برای نشان‌دادن توانایی‌های خود داشت و این بار در کشوری بسیار دورتر. در مرحله اولیه جنگ داخلی سوریه، به نظر می‌رسید که بشار اسد، رئیس‌جمهوری سوریه، به‌سرعت در حال از‌دست‌دادن موقعیت خود است و دیپلمات‌های پوتین پیشرفت چندانی در نجات حکومت او نداشتند. یک بار دیگر ارتش به کمک آمد و در سپتامبر ۲۰۱۵ مداخله نظامی روسیه در سوریه آغاز شد.

ارتش روسیه با هزینه نسبتا کم برای خود سربازان روسی، به‌سرعت مسیر جنگ را تغییر داد و اسد را در مسیر زنده‌ماندن و در نهایت پیروزی در جنگ قرار داد. به نظر می‌رسید که همان واحد نجات هوابرد شویگو به‌سرعت وارد عمل شده است، اما این بار به جای کمک به مردم روسیه، در جهت تأمین منافع پوتین عمل می‌کند. اجرای خواسته‌های پوتین باعث شد شویگو از بودجه نظامی بزرگ‌تر و موقعیت رو‌به‌رشدی در کرملین برخوردار شود. در واقع، موفقیت‌ در کریمه و سوریه پیامد مهم دیگری داشت؛ الیگارش‌های فاسد را به ارتش روسیه نزدیک‌تر و به راه‌اندازی یک مجتمع بزرگ نظامی-صنعتی جدید کمک کرد. ورود الیگارش‌ها به این حوزه ناشی از تحریم‌های غرب علیه روسیه پس از اشغال کریمه به دست حکومت پوتین بود. با این تحریم‌ها، بسیاری از الیگارش‌ها پول و قراردادهای خود را در کشورهای غربی از دست دادند. حکومت پوتین برای جبران ضررهای وارد‌شده به این همراهان فاسد خود، قراردادهای نظامی عظیمی به شرکت‌های آنها ارائه داد. برای مثال، قبل از اعمال تحریم‌ها، شرکت آلمانی زیمنس موتورهایی را برای نیروی دریایی روسیه تولید می‌کرد، اما اکنون شرکت معدن و متالورژی اورال، یک شرکت روسی، این قرارداد را در اختیار دارد. با تقویت جایگاه الیگارش‌ها در ارتش و روابط قدرتمند در میان نخبگان حامی پوتین، ارتش روسیه تا سال ۲۰۱۷ خود را به‌عنوان یکی از قدرتمندترین نهادها در روسیه مطرح کرده بود.

با فرمان ولادیمیر پوتین هم اکنون نیروهای روسی از چند مسیر در حال پیشروی در اوکراین هستند و رئیس جمهوری روسیه در نطقی تلویزیونی در ۲۴ فوریه (دو روز پیش) اعلام کرد که با ادامه تهدید از طرف اوکراین، کشورش احساس “امنیت و توسعه” نمی‌کند.

در حملات اخیر، فرودگاه‌ها و مناطق نظامی نزدیک شهرهای اوکراین اول هدف قرار گرفتند و بعد تانک‌ها و نیروهای نظامی از شمال، شرق و جنوب از طرف روسیه و بلاروس-متحد این کشور- به اوکراین گسیل شدند.

بسیاری از توجیهات ولادیمیر پوتین نادرست یا غیرمنطقی بود؛ او مدعی شد هدف از این حملات حفاظت از مردمی است که مورد آزار و نسل کشی قرار گرفته‌اند؛ همچنین غیرنظامی‌کردن و پاک‌سازی اوکراین از “نازیسم از اهداف این حملات اعلام شده بود.

در حقیقت هیچ نسل‌کشی در اوکراین اتفاق نیفتاده بود. اوکراین دارای دموکراسی بانشاطی است که سکان هدایت آن در دستان یک رئیس جمهوری یهودیست.

ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهوری اوکراین، که حمله روسیه را به یورش نازی‌های آلمان در جنگ جهانی دوم تشبیه کرده پرسیده: “من چگونه می‌توانم نازی باشم؟”

ولادیمیر پوتین مکررا گفته بود اوکراین به دست افراطی‌ها افتاده؛ این اتهامات از زمان ویکتور یانوکوویچ، رئیس جمهوری حامی روسیه که در سال ۲۰۱۴ میلادی پس از ماه‌ها اعتراضات خیابانی از قدرت کنار رفت، ادامه داشته است.

پس از این اتفاق، روسیه با الحاق کریمه تلافی کرد و شورش‌ها را در شرق اوکراین تحریک کرد؛ این کشور از جدایی‌طلبانی که با نیروهای اوکراین در جنگ بودند حمایت می‌کرد؛ درگیری‌هایی که ۱۴ هزار کشته بر جا گذاشته است.

در اواخر سال ۲۰۲۱ میلادی، روسیه استقرار گسترده نیروهای نظامی اش را نزدیک مرز با اوکراین آغاز کرد ولی باز انکار می‌کرد که قصد حمله دارد. ولادیمیر پوتین بعدا توافق صلح شرق اوکراین را لغو کرد و استقلال دو منطقه تحت کنترل شورشیان دونتسک و لوهانسک در شرق اوکراین را به رسمیت شناخت. سال‌هاست که روسیه در برابر نزدیک شدن اوکراین به اتحادیه اروپا و عضویت این کشور در اتحاد نظامی ناتو (سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) مقاومت می‌کند. رئیس جمهوری روسیه زمان اعلام فرمان حمله، ناتو را به تهدید “آینده تاریخی به عنوان یک ملت” متهم کرد.

روسیه تا کجا پیش خواهد رفت؟

الان مشخص شده که روسیه به دنبال سرنگونی دولت دموکراتیک اوکراین است و آقای زلنسکی، رئیس جمهوری اوکراین می‌گوید دشمن، او و خانواده‌اش را به ترتیب اهداف “شماره یک و دو” اعلام کرده است. تلویزیون دولتی روسیه روایت خود را در طی این سال‌ها درباره اوکراین ادامه داده است؛ روایتی که بر اساس آن می‌گوید اوکراین از سال ۲۰۱۴ میلادی و پس از برکناری رئیس جمهوری حامی روسیه، “به دست فاشیست‌ها افتاده.” ولادیمیر پوتین حتی گفته بود “کسانی را که جنایات خونین علیه شهروندان مرتکب شده‌اند” به پای میز محاکمه خواهد کشاند. در ماه ژانویه بریتانیا، روسیه را متهم کرد که در پی نصب دولت دست‌نشانده خود در اوکراین است؛ اتهامی که کرملین آن را رد کرد و “بی اساس” خواند.

پیش از آغاز حمله، زمانی که نزدیک به ۲۰۰ هزار نیروی نظامی روسیه نزدیک مرز اوکراین مستقر شده بودند، توجه عمده روسیه فقط بر روی دو منطقه جدایی طلب لوهانسک و دونتسک در شرق اوکراین بود. پوتین با به رسمیت شناختن استقلال آنها به جهان اعلام کرد که این دو منطقه دیگر بخشی از اوکراین نیستند. “جمهوری‌های مردمی” کمی بیش از یک سوم کل دو منطقه لوهانسک و دونتسک را شامل می‌شوند اما شورشیان طمع گرفتن بقیه این دو منطقه را دارند.

حملات اخیر روزهای وحشتناکی را برای مردم اوکراین و جهان رقم زده است؛ مردمی که برای اولین بار از زمان جنگ جهانی دوم شاهد حمله یک قدرت بزرگ جهانی به یک کشور اروپایی هستند و تا کنون صدها نفر از دو طرف-شهروند و نیروی نظامی- در درگیری‌هایی که آلمان آن را “جنگ پوتین” می‌خواند کشته شده‌اند. اتفاقات اخیر برای رهبران اروپایی تاریک‌ترین لحظات را از سال ۱۹۴۰ میلادی رقم زده است و امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه آن را “نقطه عطفی در تاریخ اروپا” نامیده است.

اوکراین هشت سال جنگ طاقت‌فرسا با نیروهای نیابتی روسیه را پشت سر گذاشته؛ ارتش این کشور افراد بین ۱۸ تا ۶۰ ساله را به عنوان سربازان ذخیره به خدمت فراخوانده است و خود نیز در کنار نیروهای نظامی در جبهه جنگ قرار گرفته است.

مارک میلی، از مقامهای نظامی آمریکا، می‌گوید حجم نیروهای نظامی روسیه از یک سناریوی “ترسناک” حکایت دارد که به درگیری در مناطق پرازدحام شهری هم کشیده می‌شود.

البته این جنگی نبود که مردم روسیه هم آماده آن باشند چون مجلس عمدتا غیرمنتخب علیای روسیه آن را تائید کرده بود. این جنگ تاثیرات مستقیمی بر کشورهای هم مرز با روسیه و اوکراین دارد.

پنج کشور لهستان، رومانی، مولداوی، اسلواکی و مجارستان هم اکنون خود را آماده ورود جنگ‌زدگان می‌کنند؛ صندوق کودکان سازمان ملل-یونیسف- پیش‌بینی کرده ۵ میلیون نفر اوکراینی ممکن است آواره شوند.

چه کاری از غرب بر‌می‌آید؟

ناتو هواپیماهای جنگی خود را در حالت آماده‌باش قرار داده اما به‌صراحت گفته برنامه‌ای برای اعزام نیرو به اوکراین ندارد ولی در عوض پیشنهاد مشاوره نظامی، تسلیحات و بیمارستان‌های صحرایی ارائه کرده است و  حدود ۵ هزار نیروهای ناتو در کشورهای حوزه بالتیک در شمال شرقی اروپا و لهستان مستقر شده‌اند و ۴ هزار نیروی دیگر هم احتمالا به رومانی، بلغارستان و مجارستان اعزام خواهند شد.

غرب با اعمال تحریم‌های مالی و اشخاص و سازمانهای روسی، اقتصاد این کشور را هدف قرار داده است. اتحادیه اروپا و بریتانیا از این هم فراتر رفتند و شخص ولادیمیر پوتین و سرگئی لاوروف، وزیر خارجه روسیه را تحریم کرده‌اند. اتحادیه اروپا خواهان محدود کردن دسترسی روسیه به بازارهای مالی و محروم کردن این کشور از فن‌آوری‌های جدید و صنایع مدرن دفاعی است. این اتحادیه ۳۵۱ نماینده پارلمان روسیه را تحریم کرده که از به رسمیت شناخته شدن دو منطقه جدایی طلب اوکراین حمایت کرده بودند.

آلمان پروژه خط لوله گازی نورداستریم-۲ روسیه را که شرکتهای اروپایی و روسیه سرمایه‌گذاری عظیمی در آن کرده بودند، را متوقف کرده است. آمریکا ۱۰ نهاد مالی بزرگ روسیه را که حدود ۸۰ درصد از سرمایه کل بانکهای این کشور را در اختیار دارند تحریم کرده است و معاملات این بانکها به دلار و یورو دچار مشکل‌‌ خواهند شد.

بریتانیا هم با هدف قرار دادن ۱۰۰ فرد و نهاد روسی گفته دارایی‌های تمامی بانکهای عمده روسیه در این کشور مسدود خواهد شد؛ همچنین نشستن هواپیماهای خطوط هوایی ملی روسیه “ایرفلوت” در خاک بریتانیا ممنوع شده است و شهر سنت پترزبورگ روسیه به دلایل امنیتی دیگر میزبان مسابقه فینال جام قهرمانان اروپا نیست.

اوکراین از متحدانش خواسته خرید نفت و گاز از روسیه را متوقف کنند؛ سه کشور حوزه بالتیک از جامعه جهانی خواسته‌اند دسترسی روسیه از نظام سوئیفت قطع شود.

ولادیمیر پوتین بخشی از دلیل تصمیم خود برای حمله را به گسترش ناتو به شرق اروپا منتسب کرده است. او پیشتر گفته بود کشورش “جای بیشتری برای عقب‌نشینی ندارد؛ آنها (ناتو) فکر می‌کنند ما بی حرکت خواهیم نشست؟” اوکراین به دنبال یک زمان مشخصی برای پیوستن به ناتو بود و سرگئی ریابکوف، معاون وزیر خارجه روسیه گفته بود: “برای ما بسیار ضروریست که مطمئن شویم اوکراین هیچوقت به عضویت ناتو درنخواهد آمد.”

پارسال پوتین در متن بلندی که منتشر کرد روسیه و اوکراین را “یک ملت” نامید و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱ میلادی را به عنوان “از هم‌گسستن روسیه تاریخی” توصیف کرد. او مدعی شده روسیه کمونیست اوکراین مدرن را از بنیاد ایجاد کرده؛ ولی حالا به کشوری دست‌نشانده غرب تبدیل شده است. پوتین گفته بود: “تصور کنید اوکراین به عضویت ناتو درآمده باشد و عملیات نظامی را آغاز کند. آیا باید به جنگ ناتو برویم؟ کسی در این زمینه نظری دارد؟ معلوم است نه.” اما توجه روسیه فقط به اوکراین محدود نشده؛ این کشور می‌خواهد ناتو به مرزهای خود در پیش از سال ۱۹۹۷ میلادی برگردد.

رئیس جمهوری روسیه خواهان این است که زیرساخت‌های نظامی و نیروهای ناتو از کشورهایی که بعد از سال ۱۹۹۷ عضو ناتو شده‌اند برچیده شود و تجهیزات نظامی این سازمان نزدیک مرزهای روسیه نباشد. این خواسته اروپای مرکزی، شرق اروپا و منطقه بالتیک را دربر می‌گیرد.

پوتین می‌گوید در سال ۱۹۹۰ میلادی، کشورهای غربی قول داده بودند ناتو “حتی یک وجب” هم به طرف شرق اروپا پیشروی نکند که البته به آن عمل نکردند.  قولی که پوتین از آن صحبت کرده به قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی برمی‌گردد؛ زمانی که میخائیل گورباچف، رئیس جمهوری روسیه بود و این وعده فقط به آلمان شرقی در قالب آلمان متحد اشاره دارد.

آقای گورباچف بعدا گفته بود موضوع گسترش ناتو در آن زمان هیچ‌وقت به بحث گذاشته نشد.

ناتو چه می‌گوید؟

ناتو اتحادی نظامی از ۳۰ کشور است و درهای آن به روی اعضای جدید باز است؛ البته صدراعظم آلمان گفته بود در درازمدت هیچ چشم‌اندازی برای عضویت اوکراین در این سازمان وجود ندارد.

در شرایط کنونی، که نیروهای روسیه تا قلب پایتخت پیش‌روی کرده‌اند، اوکراین خواهان مذاکره شده اما روسیه گفته شرط این مذاکرات این است که نیروهای نظامی اوکراین اسلحه خود را زمین بگذارند؛ که این اتفاق نخواهد افتاد. به نظر می‌رسد اگر قرار باشد توافقی در این زمینه حاصل شود غرب و برنامه کنترل تسلیحاتی آن نقش مهمی در آن بازی خواهند کرد.آمریکا پیشنهاد کرده بود تا مذاکراتی درباره محدود سازی موشکهای کوتاه‌برد و میان‌برد و هم‌چنین پیمان جدیدی درباره موشک‌های بین‌قاره‌ای آغاز شود.  روسیه هم‌چنین خواهان ممنوعیت اسقرار تسلیحات هسته‌ای آمریکا فراتر از مرزهای آمریکاست. روسیه درباره طرح پیشنهادی “مکانیزم شفافیت” نظارت دو طرفه در پایگاه‌های موشکی خوشبین بود؛ دو پایگاه در روسیه و دو پایگاه دیگر در لهستان و رومانی قرار دارند.

پوتین خامنه ای

واکنش ایران و “محذوریت” در ذکر نام روسیه

آیت‌الله خامنه‌ای، در سخنرانی خود در عید سعید مبعث با اشاره به بحران اوکراین، ریشه اصلی این بحران سازی را از ویژگی‌های اصلی شبکه‌های مافیای سیاسی، اقتصادی و اسلحه‌سازی آمریکا که از گسترش بحران‌ها تغذیه و ارتزاق می‌کنند، دانست و بحران اوکراین را نیز نتیجه سیاست‌های آمریکا خواند. وی با اشاره به دخالت آمریکا در مسائل داخلی اوکراین، کمک آمریکا به ایجاد کودتای مخملی و رنگی و جابه‌جاکردن دولت‌ها را نمونه‌ای آشکار از سیاست بحران‌سازی ایالات متحده برشمرد.
او بحران اوکراین را نتیجه سیاست‌های آمریکا خواند و تأکید کرد: «ما در اوکراین طرف‌دار توقف جنگیم، ما می‌خواهیم آنجا جنگ تمام بشود؛ منتها علاج هر بحرانی صرفاً در صورتی ممکن است که ریشه‌ بحران شناخته بشود.» در واقع، بدون توجه به ریشه‌های اصلی وقایع و بحران‌ها، تببین دقیق و صحیح آن‌ها با مشکل مواجه خواهد شد.

مطابق خبر سایت رهبر جمهوری اسلامی از سخنرانی آیت الله خامنه‌ای، در نخستین واکنش مقام اول حکومت به حمله روسیه به اوکراین، از کلمات زیر به این دفعات استفاده شده:

اوکراین: ۱۱
روسیه: ۰
آمریکا: ۲۰
ایران: ۷
“غرب”: ۱۲
“شرق”: ۱ (در اشاره به “شرق سوریه”)