به گزارش « بانگ سروش »، با طرح موضوع همکاری های ۲۵ ساله بین ایران و چین، تقریبا تمامی رسانه های غربی تلاش می کنند ارقام درشتی نظیر ۴۵۰ میلیارد دلار را با تکرار نزد افکار عمومی جا بیندازند. آیا هیچ با خود فکر کرده ایم که چرا چنین ارقام درشتی مطرح می شود؟
کشورها ظرفیت مشخصی را برای همکاری خود با شرکای خارجی خود تعریف می نمایند. این ظرفیت مبتنی بر عوامل متعددی نظیر واقعیتهای روابط دوجانبه، موقعیت و جایگاه جهانی و منطقه ای کشور طرف رابطه، ظرفیتهای بالقوه اقتصادی کشور مذکور، ریسک سیاسی و اجتماعی و اقتصادی کشور هدف و… تعریف می شود.
ایران و چین یک دشمن مشترک دارند
ظرفیت همکاری های دوجانبه ایران و چین و محدودیت های ناشی از تحریمهای آمریکا که این روابط را تحت تاثیر قرار می دهد، کاملا روشن است. از سوی دیگر کاملا واضح است که ایران و چین دو کشور همسو حداقل از بعد برخورداری از یک دشمن مشترک، محسوب شده و به صورت طبیعی تلاش خواهند نمود که حتی الامکان روابط دوجانبه خود را از تاثیرپذیری منفی از آمریکا و غرب دور نموده و سطح موجود روابط خود را حفظ نمایند.
مسئولیت فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم از سوی کشور تحریم کننده به سمت چین منحرف خواهد شد.
حالا در این شرایط اگر ارقام درشت غیر قابل تحقق و یا انتظارات سیاسی غیر واقعی از روابط مطرح شود چه نتایجی خواهد داشت:
– ارزش همکاری های موجود دو کشور که در سطح ظرفیتهای روابط دوجانبه طراحی شده و در دست اجراست، به شدت کاهش یافته و انتظاراتی غیر واقعی و غیر قابل تحقق برای روابط تعریف خواهد شد.
– با انتظار تعریف شده غیر واقعی، مسئولیت فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم به مردم در نظر افکار عمومی از کشور تحریم کننده یعنی آمریکا به سمت کشوری به نسبت همسو یعنی چین منحرف خواهد شد. یعنی مردم که برایشان انتظار واهی ۴۵۰ میلیارد دلاری در قالب اجرای پروژه های متعدد عمرانی تعریف شده است، پس از عدم تحقق این آرزوها، آمریکای تحریم کننده را فراموش کرده و چین را مسئول همه کارهای معطل مانده تلقی خواهند کرد.
– با تعریف غیر واقعی ورود سرمایه ای عظیم، عملا بسیج امکانات داخلی برای خنثی سازی تحریم از طریق دست به زانوی خود گرفتن، سست خواهد شد و همانند داستان معروف آش ملا، کم کم خود مسئولین هم باور می کنند که در کوچه بالایی (چین) آش نذری مجانی ۴۵۰ میلیارد دلاری توزیع می شود. با تحقق نیافتن این سراب خودساخته، عملا شرایط سرخوردگی در درون ملت و دولتمردان فراهم شده و همگان خواهند گفت بفرمایید امید بستن به چین هم امیدی واهی بود و راهی جز مذاکره جدید باقی نمانده است. از این طریق مذاکره کم کم در مسیر یک مطالبه فراگیر قرار خواهد گرفت.
حالا اگر برخی مسئولین بلندپایه ایرانی هم به جای تلاش برای واقعی نمودن انتظارات از روابط چین با ایران به نوعی در منظر افکار عمومی با ژست ظاهری ناچیز معرفی کردن اثر تحریمهای آمریکا و بزرگ کردن بیش از حد انتظار روابط با چین، به انتظارات غیر معقول دامن بزنند، نتایج مخرب زیر هم به مشکلات فوق اضافه می شود :
– طرف چینی به این نتیجه می رسد که تحریم موجب شده که مسئولین ایرانی تمرکز خود را از دست بدهند، پس باید تا زمان تثبیت شرایط تا حد امکان از ورود به عرصه های بلندمدت و عمیق همکاری اجتناب نمایند.
– با توجه به ناپایداری شرایط خود را برای زمان آغاز دور جدید مذاکرات ایران با غرب آماده کرده و از ورود به عرصه همکاری راهبردی تا زمان مناسب خودداری نمایند و…
انتظار میرود نظام و مسئولانش به پیاده نظام این بازی چند سر باخت برای نظام و ملت تبدیل نشوند
جمهوری اسلامی ایران اگرچه نمی تواند مانع تحرک آمریکا و قدرتهای بزرگ رسانه ای در بازی شیطنت آمیز با افکار عمومی جهان و ایران شود اما حداقل انتظار این است که خود و مسئولانش به پیاده نظام این بازی چند سر باخت برای نظام و ملت تبدیل نشوند. این انتظار از چهره هایی که معمولا در اینگونه مواقع به ناگهان وارد عرصه روابط دوجانبه ایران و چین شده و در عرصه رسانه ای به چهره اول بدل می شوند و حتی بیش از رسانه های غربی به فضای انتظارات غیرواقعی برای روابط ایران و چین دامن می زنند، بسیار بیشتر است.
روابط ایران و چین می تواند در مسیر معقول خود بتدریج وارد مرحله مشارکت راهبردی که مزیتهایی فراتر از ظرفیتهای موجود روابط دوجانبه برای دو کشور خواهد داشت، شود مشروط بر اینکه در این مقطع حساس همچون دور قبل تحریمها برخی اقدامات و از جمله اشتباهات رسانه ای ، به هر دو طرف علامت قریب الوقوع بودن مذاکرات ایران و غرب را ندهد./فکری/تیر ۹۹/