به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی بانگ سروش؛ نشست اخیر زلنسکی رییس جمهور اوکراین با دونالد ترامپ و بروز مشارجه تاریخی ای که بین آنها روی داد میتواند نقطهی عطفی در تاریخ معاصر جهان باشد.
نکتهی قابل توجهی که پس از این مباحثه که به تعبیر برخی رسانهها اروپایی و آمریکایی اخراج زلنسکی از کاخ سفید تلقی شده است، اظهار نظر سیاستمداران و مسئولین کشورهای مختلف از کانادا گرفته تا آلمان است.
ترامپ، زلنسکی را متهم به سربازگیری اجباری و قرار دادن مردمش در سختی کرد
به نظر میرسد پس از این -حادثه- موضعگیریهای شفافی در قبال این رفتار ترامپ انجام شده است که آثار آن در کیان سیاسی آمریکار نیز موثر است به صورتی که برخی از صاحب منصبان آمریکایی نیز عمل ترامپ را تقبیح کرده و وی را فاقد بینش استراتژیک سیاسی دانستهاند.
از سوی دیگر مسئولین روسی نیز از این اتفاق ابراز خشنودی کرده و مدمدوف آن را تعبیر به خوردن سیلی زلنسکی از ترامپ کرده است. اما در این بین پوتین از هرگونه اظهار نظر رسانهای در این خصوص خودداری نموده و هوشمندانه اتفاقات را دنبال میکند.
مقامات رسمی جمهوری اسلامی که معمولا به صورت بسیار عجولانه و غیرمدبرانه در قبال اتفاقات این گونهای اظهار نظر مینمایند، نیز در این میان ترجیح دادهاند هیچ اظهار نظری نداشته باشه و نظارهگر آنچه در شرف تکوین است، باشند. هر چند میتوان گفت هر اظهاری نظری توسط مقامات جمهوری اسلامی در این خصوص چوب دو سر طلایی است که میتواند تبعات غیر قابل جبرانی در شرایط جاری بوجود آورد.
در این نشست ترامپ شاید بدون توجه به حقیقت جاری در اوکراین وی را متهم به سربازگیری اجباری و قرار دادن مردمش در سختی و همینطور ایجاد خطر جنگ جهانی برای دنیا نمود.
چیزی که در این میان خودنمایی میکند این است که آمریکا به عنوان موثرترین کشور ناتو عملا به تضعیف ناتو با تمکین به تهدید پوتین در فاصله گیری اعضای این معاهده بین المللی از مرزهای خود مبادرت کرده است و اینجاست که ذهنیت در مورد قمار بازی ترامپ خودنمایی میکند.
چیزی که به نظر میرسد این است که در زمین بازی فوتبال جاری ترامپ همانند یکی از یارهای تیم مقابل روسیه در زمین رقیب وارد شده و با رفتار منفعلانه و شاید دادن پاسهای اشتباه سعی بر آن دارد تا فرصت مناسبی برای زدن گل صرفا توسط خود بدست بیاورد تا نقش پررنگی از خود در بازی به عنوان یک خائن ساده لوح و همچنین سیاستباز هوشمند نشان دهد. نقشی که حقیقت آن برای تماشاچیها مبهم و تعجب برانگیز است.
اما نظریه بالا به سادگی قابل پذیرش نبوده و تا حدی نیز ابلهانه به نظر میرسد. اما آیا واقعا ترامپ قصد برهم ریزی معاهده ناتو را دارد و آیا واقعا تمکین به اشغال اراضی کشور اوکراین توسط روسیه که میتواند در نظم نوین جهانی بدعتی خطرناک برای شکل گیری مجدد رویکردهای جهانگشایانه و توسعه جغرافیایی کشورها توسط رهبران فاتح باشد، توسط ترامپ پذیرفته شده و نشانگر شروع دورهای جدید در رفتار قدرتها است؟
این سوال مطرح میشود که احتمالا طی دو سال آینده و حمله احتمالی چین به تایوان، آمریکای ترامپ چنین رفتاری را در قبال چین نیز تکرار خواهد کرد؟
اما رفتارهای غیرقابل پذیرش و البته قابل پیشبینی ترامپ در قبال روسیه چه دلیلی دیگری میتواند داشته باشد؟ آیا منابع معدنی اراضی اشغالی توسط روسیه آن اندازه برای اقتصاد آمریکا و شخص ترامپ اهمیت دارد که به خاطر آن ارزش بر هم خوردن معادلات صلح در آینده جهان وجود دارد؟ یا مسایل دیگری وجود دارد که از دید عمومی پنهان مانده و اهداف پیچیدهای دنبال میشود که در حوزهی درک بسیاری از نظاره کنندگان نیست.
نکتهی دیگری را که میتوان از میان خبرها و اطلاعات جسته و گریختهی منتشر شده در این روزها به آن اشاره نمود، تمایل پنهانی روسیه در نوعی پیوستن به پیمان ناتو و قرار گرفتن در معاهدات بین المللی، تامین امنیت و همکاریهای اقتصادی با اروپاست که در صورت فرض صحت آن سه سناریو میتوان در نظر آورد:
اول آنکه چنین امری عملا اروپا را در مقابل آمریکا به اندازهای تقویت کند که دو قطبی جدیدی به ضرر آمریکا شکل گیرد که با توجه به تمایل چین در تقویت رابطه متقابل خود با اروپا و همچنین تقویت بریکس با محوریت روسیه عملا اضمحلال سیاسی و اقتصادی آمریکا را در آیندهای نه چندان دور در پی خواهد داشته باشد.
دوم اینکه در صورت وجود چنین رویکردی چنانچه محوریت آمریکا در بروز این امر از دست برود؛ تقابل در برابر چین عملا غیرممکن خواهد بود و آمریکا مجبور خواهد بود در کنار انگلیس و با تکیه به هند که تا شکلگیری به عنوان یک قدرت بزرگ سیاسی و اقتصادی با جمعیتی با ۲۰۰ میلیون بیشتر از چین هزینهها و زمان نسبتا زیادی در شرایط جاری برای انگلیس و آمریکا خواهد داشت، قطب دیگری را شکل دهد.
سناریوی سوم نیز میتواند به نوعی یک بازی برنامهریزی شده برای مسئولیت پذیری بیشتر اروپا نسبت به پیمانهای بین المللی باشد، آن چیزی که اروپا و کانادا همواره از آن گریخته و عملا آمریکا را به عنوان گاو شیرده خود برای تحقق تمایلات خود به کار گرفته اند.
نشانههای قوی ای در سالهای گذشته و چشمانداز آینده، سناریوی سوم را بیش از سایر دیدگاههای بدیل بیان شده تقویت میکند، این که آمریکا عملا بخواهد آیندهی نظم جهانی که در خاورمیانه به صورت جدی ای دنبال آن است فدای ارتباط با روسیهای کند که عملا دست در دست چین دارد نه عقلانی و نه عملی به نظر میرسد.
عملکرد تعرفهای اخیر ترامپ در قبال کانادا که در سالهای اخیر عملا با جذب پولهای کثیف و اسکان متخلفین و مجرمین بین المللی و تورم ناشی از آن تبدیل به تهدیدی امنیتی و اقتصادی قابل سرایت به آمریکا شده است، نشان دهندهی آن است که ترامپ سعی دارد این طفیلی که به نوعی از منابع آمریکا تغذیه میکند و در مقابل رفتاری مبتنی بر احترام متقابل و حقظ مصالح آمریکا را ندارد از طریق یک تنبیه موثر و البته محترمانه به تلاش بیشتری وادار کند.
به همین صورت در قبال اروپایی که بخش بزرگی از ارتزاق آن از آمریکاست و عملا تولیدات خود را با توسل به منابع آمریکایی با تراز بیشتری در صادرات به آمریکا صادر میکند و در مقابل با وضع مالیاتهای مختلف و اعمال مجازاتهای سیاستمدارانه قضایی از کسب درآمد توسط شرکتهای آمریکایی در سرزمینهای اروپایی جلوگیری میکند با وضع تعرفه ۲۵ درصدی بر کالاهای اروپایی، نشان داد که دوران خوش اروپا در استفاده از سیاستمداران ابله آمریکایی به پایان رسیده و اروپا باید تلاش بیشتری برای نقش ترسیم شدهی خود در جهان به عمل آورد.
نهایتا به نظر میرسد که نشست پر سر و صدای اتاق بیضی کاخ سفید حتما لازم بود تا این اندازه پر سر و صدا باشد و پس از آن باید منتظر ظهور آثار جالب توجه بازی شکل گرفته توسط ترامپ باشیم که کم انتظار نمیرود که بازیگر حرفهای مانند زلنسکی نیز در آن نقش نداشته بوده باشد. بازی ای که در آن جمهوری اسلامی بیشترین ضرر را خواهد کرد و کشورهای اروپایی متمایل و مسامحه کننده در قبال جمهوری اسلامی را از او دور کرده و منجر به شکل گیری اجماعی جهانی در نظم نوین غیرمنتظرهای که منافع ملتها بر اساس آرامش و تحمل تعریف شده است را رقم خواهد زد./عر الفت/