اگر عدالت در بین زمامداران نباشد، این مفاسدی است که دارید می‏بینید. اسلحه دست اشخاص… بی انصاف

ضرورت عدل و نیاز انسان به عدالت

عدالت خواهی و قسط گرایی همزاد با آفرینش انسان و بنیادی ترین آرمان آدمی است. میل به عدالت امر فطری و آمیخته با طینت ذاتی هر انسان سالم است. نگرش آیت الله خمینی به عدالت اجتماعی به عنوان یک اصل زیر بنایی استوار است که به عنوان هدف مهم و اساسی در بعثت انبیا لحاظ گردیده است(حدید، آیه ۲۵). بنا براین، عدالت اجتماعی به عنوان یک اصل حاکم و ثابت جزء آرمانهای اولی انسانی، و از نقطه نظر اجتماعی در ردیف اساسی ترین اهداف انبیا(ع) قرار می گیرد(مرتضوی، آیت الله خمینی، عدالت اجتماعی، فصلنامه نامه قم، شماره ۶، ص ۴۸.). افلاطون در باره پیوند عدالت و انسان این گونه ابراز نظر می کند:

«عدالت با حروف ریز بر لوح دل هر فرد و باحروف درشت تر، بر لوح دولت نوشته شده است»(افلاطون، جمهور، ص ۹۲۷).

عدالت یکی از بنیادی ترین آرمان های تفکر اسلامی است، بر خلاف دیگر مذاهب اسلامی، عدالت به عنوان صفت الهی در تفکر شیعی از اصول دین محسوب می گردد. عدالت فضیلتی است که تحقق حقیقی آن انسان متعادل القوی را به ارمغان آورده و آزادی و برابری و امنیت جامعه را تضمین می کند. همانگونه که فقدان عدالت در جوامع انسانی، ستم، تبعیض، فساد و تفرقه را بر جامعه تحمیل می کند.

قرآن برای عدل و قسط جایگاه بس والا قائل شده است و خلقت هستی را بر مبنای عدل معرفی و فلسفه ارسال پیامبران را در تحقق عدالت تبیین کرده است به عنوان نمونه به آیات ذیل مراجعه شود(انعام / ۱۱۵؛ حدید / ۲۵؛ اعراف / ۲۹؛ نحل / ۹۰؛ مائده / ۴۲؛ ممتحنه / ۸؛ حجرات / ۹ و….).

در قـرآن کریم تنها واژه عـدل چـهارده مـورد (محمد فؤاد، المعجم المفهرس لالفاظ القرآن الکریم، ذیل واژه «ع د ل» صص ۴۴۹ – ۴۴۸) و واژه قسط به تنهایی پانزده مورد به کار رفته است(همان، ذیل واژه «ق س ط» صص ۵۴۵ – ۵۴۴.).

 

مفهوم عدالت

عدالت از ریشه عدل است وآن در کتب لغت به معنای، مساوات، قصد و اعتدال در امور و در مقابل جور به کار رفته است(مصطفوی، التحقیق، ۸ / ۵۳-۵۴؛ قرشی، قاموس قرآن، ۴ / ۳۰۱؛ راغب اصفهانی، المفردات، ۵۵۲-۵۵۳). همچنین به معنای امر مستقیم و غیر معوج و باز بر ضد جور ذکر شده است (ابن منظور، لسان العرب، ۱۱ / ۴۳۰). البته ذکر کلمه مساوات در تعریف عدالت، ممکن است در برخی موارد، مواجه با شبهه شود. ولی این مساوات، از قبیل استفاده لفظ برای روح معنا است، یعنی مساوات به معنای دقیق کلمه و با لحاظ تمامی جوانب که بهترین شکل آن در کلام شهید عدالت، حضرت امام علی (ع)، منعکس شده است: وقتی از حضرت امام علی(ع) سؤال می شود که عدل بهتر است یا جود؟ حضرت در جواب می فرماید: «الْعَدْلُ یضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ یخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا(نهج البلاغه، فیض الاسلام، ح ۴۲۹ ص۱۲۹)؛ عدل امور را در جایگاه خودشان قرار می دهد ولـی «جود» امور را از سمت و سوی خودش خارج می کند، عدل سیاست همگانی است ولی جود عارضه خاص است. بنابراین، عدل شریف تر و با فضیلت تر است.» در بیان امیر المؤمنین (ع)، عدالت به مفهوم گذاشتن هر امری در جای مناسب خود، تعریف شده است. عدالت آن است که هر امری و هر چیزی و هر شخصی و هر مفهومی و… در جایگاه قابل شأن خود قرار گیرد. که تعبیر حکیمانه و دقیق، در توصیف عدل است.

تبیین مترادفها و متضادهایی واژه عدالت به تبیین مفهوم عدالت کمک می کند. برای مفهوم عدالت، مترادف ها و متضادهای زیادی ذکر شده است که هر کدام، بخشی از معنای عدالت را پوشش می دهد؛ از جمله می توان به لغات قسط، قصد، استقامت، وسط، نصیب، حصه، میزان و انصاف اشاره کرد(اخوان کاظمی، ۱۶) همچنین از ظلم و جور به عنوان مهمترین متضاد مفهوم عدالت ذکر شده است (همان، ۱۶-۱۷).

آیت الله خمینی نیز مفهوم عدالت را به حد وسط بین افراط و تفریط، تعریف کرده و آن را از امهات فضایل اخلاق معرفی کرده است (ر.ک: شرح حدیث جنود عقل و جهل، ۱۴۷). ایشان در بیان دیگر، از عدالت به عنوان تعدیل جمیع قوای باطنی و ظاهری، روحی و جسمی تعبیر کرده است (ر.ک: همان، ۱۵۱).

 

عدالت در مکتب کلامی امامیه

اما مکتب کلامی شیعه امامیه، عدل را به عنوان یک حقیقت عینی در جهان هستی مورد پذیرش قرار داده اند و امور را ذاتا دارای حسن و قبح دانسته و به حکم عقل به حسن و قبح ذاتی اشیاء قائل هستند.

بحث عدالت در مکتب شیعه بر مبنای عدل الهی استوار است و کلام سیاسی شیعه که آمیخته با حکمت و فلسفه و تکیه بر نگرش عقلی و از همه مهم تر متکی بر مبانی اصیل قرآن و سنت است، عدل و امامت را مورد عنایت ویژه قرار داده اند و رهبران دینی همه برای تحقق عدالت در همه ابعاد زندگی انسان ها تلاش های ارزشمندی نموده اند و تا پای جان برای تحقق آن ایستاده اند. عدالت از مفاهیمی است که همزاد انسان و حداقل همپای مدنیت انسان بوده و به عنوان آرمان بشریت مطرح است. از این رو در کلام اسلامی، عدالت به عنوان فلسفه نبوت به شمار آمده است، قرآن یکی از اهداف پیامبران را برپایی قسط و عدل معرفی می نماید.(حدید،۲۵).

 

عدالت در عرصه های مهم زیست اجتماعی انسان

  • عدالت اقتصادی

عدالت اقتصادی معادل (Economic justice) ارزشی است که با فراگیر شدن آن، توزیع امکانات و ثروت در جامعه به گونه ای به سامان می رسد که حقوق شهروندان در حوزه های مالی و سرمایه ای، به شکل منطقی مراعـات می شود و همـه مردم به حق خود از ثروت ها و در آمـدها دست می یابند (میر معزی، نظام اقتصادی اسلام، ۱۱۲) ر.ک. سیدباقری، ۲۵).

یکی از مسائلی که دولت و ملت را دچار افتراق می سازد بی عدالتی در عرصه فرصت های اقتصادی است. مردم در اولین برخورد شان با مسائل زیستی، با پدیده اقتصاد روبرو هستند.

امروزه شکل گیری زیست اشرافی گری و طبقاتی، از خطرات جوامع انسانی به شمار می آید. در شهرها و بخصوص پایتخت کشورها، سایه سنگین آن به طور ملموس، احساس می گردد، معضلی که قطعاً ریشه در فساد اداری دارد و ناشی از آن است که سرمایه های موجود، به طور عادلانه توزیع نمی شود.

 

  • عدالت سیاسی

در عدالت سیاسی، معادل (political justice) سیاست به چگونگی توزیع و نسبت آن بامردم و حاکمان می پردازد، پس میتوان گفت: عدالت سیاسی عبارت است از ارزشی که با فراگیر شدن آن، نوعی نسبت، میان شهروندان و دولت برقرار می شود به گونه ای که هر صاحب حقی، به حق خود برسد و امور جامعه، در پیوند با اقتدار مسلط، به تناسب، در جای شایسته خویش قرار گیرد(همان، ص ۲۳).

عدالت اجتماعی

  • عدالت اجتماعی

عدالت اجتماعی(social justice)علی رغم تحقیقات زیاد، یک مفهوم مبهم در عرصه علوم انسانی و اجتماعی است، تعریف های متفاوتی از آن ارائه شده است که ظرفیت طرح آن در این مجال مختصر نیست، یکی از محققین معاصر معتقد است، عدالت اجتماعی ، عبارت است از ارزشی که با فراگیر شدن آن، جامعه دارای شرایط و زمینه هایی می شود که هر صاحب حقی، به حق خود می رسد و امور جامعه، به تناسب و تعادل، در جای شایسته و بایسته خویش، قرار می گیرد. (همان،ص ۲۵).

 

 

اگر عدالت در بین زمامداران نباشد، این مفاسدی است که دارید می‏بینید. اسلحه دست اشخاص… بی انصاف

آیت الله خمینی با بینش توحیدی، گستره عدالت را از خدا تا انسان، در طیف های مختلف مطرح کرده و در این باره می گوید:

«اسلام خدایش عادل است، پیغمبرش هم عادل است و معصوم، امامش هم عادل و معصوم است، قاضی‏اش هم معتبر است که عادل باشد، فقیهش هم معتبر است که عادل باشد، شاهد طلاقش هم معتبر است که عادل باشد، امام جماعتش هم معتبر است که عادل باشد، امام جمعه‏اش هم باید عادل باشد- از ذات مقدس کبریا گرفته تا آن آخر. زمامدار باید عادل باشد؛ وُلاتشان هم باید عادل باشند…. اگر عادل نباشد، اگر عدالت در بین زمامداران نباشد، این مفاسدی است که دارید می‏بینید. اسلحه دست اشخاص… بی انصاف، بی عدالت»(صحیفه امام، ج۳، ص ۳۰۴).

طرح بحث عدالت در کلام آیت الله خمینی، بسیار به زیبایی و با ظرافت، مطرح شده است. ایشان در قدم نخست به ریشه و بنیان عدالت اشاره کرده و خداوند متعال را به عنوان الگوی اصلی عدالت خواهی و عدالت ورزی معرفی کرده است. آیت الله خمینی به این نکته اشاره دارد که انسان، به مثابه گل سر سبد هستی، باید در بندگی خود و پیروی از خدای متعال، عدالت را بیاموزد و آن را در تمامی زوایای زندگی خود به کار بگیرد.

در این امتداد، آیت الله خمینی به عدالت ورزی زمام داران و مسئولان، فقیهان، امامان جمعه و تریبون داران و اقشاری که مسئولیت جمعی دارند، تأکید می ورزد. این بیان امام در دنیای امروز، چه برای زمام داران و حاکمان و چه برای ائمه جمعه و خطیبان و منبر داران و کلیه کسانی که تریبون دارند و افکار عامه جامعه را تزریق می کنند. به عدالت و رعایت اعتدال فرا خوانده است. زمامداران نسبت به زیر دستان، فقیران، و نیازمندان و رعایای خود، نباید از خط عدالت خارج شوند و مبادا از رعایت اعتدال، باز بمانند و الا با رهبران دینی و با خدا زاویه گرفته اند.

ایشان در کتاب مصباح الهدایه، شأن نبی(ص) را در هر نشئه ای از نشئات و در هر عالمی از عوالم، حفظ حدود الهی و مانع شدن از خروج از حد اعتدال و اطلاق و رهایی طبیعت معرفی می نماید. از نظر ایشان حضرت نبی(ص) با دو اسم «حَکَم» و «عَدل» ظهور یافته تا از اطلاق و لجام گسیختگی طبیعت جلو گیری و به سوی عدل و عدالت دعوت نماید.

از نگاه برخی از دانشوران، فلسفه قرار گرفتن عدل، از میان صفات الهی از اصول دین در مکتب امامیه، به نقش اجتماعی و مهم آن بر می گردد، به گونه ای که تمامی انبیا و امامان معصوم(ع)، تمام تلاش خود را برای اجرای عدالت در جامعه انسانی به کار بستند، زیرا عدالت بر خاسته از حکمت الهی و یک حقیقت عینی در جهان هستی و پدیده ای صرفاً حق و خیر محض است. (صدر، محمدباقر، الفتاوی الواضحه، ۱ / ص ۵۳؛ صالحی مالستانی، ویژه نامه همایش بررسی اندیشه های کلامی فلسفی شهید… سید محمدباقر صدر،ص ۱۴۰).

 

انبیا و اقامه عدل برای پرورش انسان

آیت الله خمینی، عدل مطلق را باعث اکمال تمامی فضایل اعم از فضیلتهای ظاهری و باطنی، روحی و قلبی، نفسی و جسمی دانسته و در مقام مدلل کردن آن اظهار داشته است؛ عدل مطلق، به تمام معانی، مستقیم است؛ چه در مظهریت اسما و صفات که استقامت مطلق است و این استقامت مخصوص انسان کامل می باشد. امام در بیانات خود مکرراً از عدالت و پای بندی پیامبر اکرم (ص) و حضرت امام علی(ع) به عنوان حاکم اسلامی به قانون در رعایت عدالت، یاد می نماید از جمله می فرماید:

«…وضع حکومت این طوری بود و این طور خاضع در مقابل قانون. رئیس یک ملت، که توسعه ریاستش این قدر زیاد بود و قدرت ارتشش آن طور، آن طور خاضع در مقابل قانون که وقتی قاضی‏ای که خودش نصب کرده او را دعوت می‏کند، که یک کسی ادعایی داشته یا ایشان ادعا داشتند که راجع به یک زرهی، یهودی هم بوده آن طرف، وقتی که … قاضی ایشان را احضار می‏کند، همان قاضی که خودش نصب کرده، تشریف می‏برند. وقتی قاضی می‏گوید یا ابا الحسن، می‏گوید نه. باید من و او را علی السواء حساب بکنی. قاضی باید نظرش به هر دو علی السواء باشد و به من با کنیه که یک احترام است اسم نبر. یا علی بگو. و وقتی هم که قاضی رسیدگی می‏کند و حکم بر ضد حضرت امیر می‏دهد، حق می‏دهد. منتها یهودی می‏آید ایمان می‏آورد، اسلام می‏آورد. می‏بیند که اسلام این است. وضع معاشرتشان با مردم، وضع زندگی‏شان، وضع عدالتشان»(- صحیفه امام، ج ۸، ص ۲۳۲؛ نیز ر.ک: همان، ج۹، ص ۱۲۳؛ همان، ج۱۱، ص ۲۹۱).

 

بالاترین رده حکومت که از عصمت خدادادی نیز برخوردار بود، در برابر مسائل حقوقی، از تقدس و مرتبه معنوی خود، در برابر ظواهر استفاده نکرد

آیت الله خمینی در این بیان، بر نکته های دقیقی اشاره دارد:

حکومت علی (ع) مبتنی بر قانون بود و تنها قانون بود که در این حکومت، حرف اول و آخر را می زد. بالاترین رده حکومت که از عصمت خدادادی نیز برخوردار بود، در برابر مسائل حقوقی، از تقدس و مرتبه معنوی خود، در برابر ظواهر استفاده نکرد و گذاشت تا مسأله از مسیر قانونی و سیر مراتبی و توسط قاضی منصوب آن حضرت، پیگیری و فیصله شود.

با آن که ادعای طرف مقابل علی باطل بود، حضرت علی (ع) به اطرافیان خود اجازه نداد علیه او حرکتی انجام دهند، با آنکه طرف مقابل، یهودی بود. این نکته در حکومت داری مطلوب و عادلانه، بسیار درس آموز و مهم است.

امام علی (ع)، حتی در نحوه مواجهه و برخورد قاضی، نیز بر احترام بیشتر خود از سوی قاضی بر وی اعتراض کرد و دستور داد تا او و مدعی ایشان را عادلانه و طبق قانون عادلانه سلامی، به یک سویه و برابر مورد خطاب قرار دهد.نکته مهمی که امام از ذکر این تکه تاریخی نتیجه می گیرد این است که اگر حکومت و حاکم اسلامی، رویه و سیره عادلانه داشته باشد، بهترین وسیله برای دعوت مخالفان به دین اسلام است.

 

پیامبران الهی و بنیانگذاری عدالت

از نظرآیت الله خمینی، پیامبران عظیم الشأن از حضرت ابراهیم تا حضرت محمد(ص) بنیان گذاران توحید و عدالت اند(ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۲۷۷) و عدالت در حیطه وظایف پیامبران، در ردیف عالی ترین وظیفه آنان (ایجاد جامعه توحیدی) قرار دارد. عدالت در زمره ارزش های معنوی چون توحید و جهاد از زمان مبعوث شدن انبیاست. البته ایجاد عدالت بستری است برای تربیت انسان ها نه کل اهداف آنان (ر.ک:همان،ج۱۱، ص۱) و بعثت انبیا برای برپایی عدالت بوده است(ر.ک:همان، ج ۱۴، ص ۴۷۲؛ ج ۱۵، ص ۲۱۳ و ۲۱۷). اجرای عدالت در جامعه انسانی و کوتاه کردن دست مستکبرها از سرنوشت مستضعفین، امری است که انبیا جان خودشان را برای آن داده اند.(ر.ک: همان، ج ۱۵، ص ۴۳۵).

در منظومه فکری آیت الله خمینی، ایجاد نظام عادلانه در جامعه بشری، از رسالتهای بنیادین انبیای الهی، است. هدف از ایجاد بستر عدالت ورزی، تربیت و هدایت انسان به راهی است که فلسفه خلقت بشری را شکل میدهد؛ زیرا انسان، با رویکرد افراط گرایانه و یا رویه های تفریطی، اعتدال نداشته و از صراط مستقیم الهی منحرف و طبعا در مسیر شیطانی حرکت میکند. انبیای الهی آمده اند تا انسان را هم از کج اندیشی و نیز از کج روی نجات داده و در مسیر اعتدال سوق دهند و عدالت ورزی را جزء برنامه های بنیادین آدمی در زوایای مختلف زیست فردی و اجتماعی او معرفی کنند. در این نگاه، عدالت و برپایی عدل برای پیامبران، آن قدر مهم است که آنان از جان خود در این راه مایه گذاشتند.

بدیهی است که انبیا و اولیای الهی الگوهای لازم الاتباع هستند که مسلمانان، و بخصوص پیروان حقیقی رسول خاتم (ص)، باید در این مسیر حرکت کنند. ولی اسف انگیز آن که امروزه، به نام پیروی از رسول اکرم (ص)، افراط گرایی وحشت انگیزی، تبلیغ، عملیاتی و اجرا می گردد که نه تنها مایه ننگ پیامبر (ص) که مایه سر افکندگی بشریت است. و این نتیجه انحراف از اعتدال مطلوب انبیای الهی است که امام از آن تعبیر به اطلاق طبیعت کرد.

با تأسف، انحراف از مسیر اعتدال و روی آوری به افراط گرایی، در جوامع اسلامی، در عصر حاضر، چنان بربریتی را به نمایش گذاشته که صحنه های تکان دهنده قتل ها و اعدام های صحرایی و رگبار به اعضای خانواده در جلو چشم بستگان آنها در کشورهایی مانند سوریه، روی حیوانات درنده را سفید کرده است. نتیجه انحراف از سیره رسول الله و اولیای الهی، خروجی چنان وحشت آفرین دارد که با تأسف به آن توجه نمی شود و هرروز با چهره و عناوین مختلفی خود نمایی کرده و عدالت، امنیت، آزادی و همه ارزشهای انسانی را مورد هجمه قرار داده است.

 

جامعیت پیامبر اکرم (ص) و ظهور او برای عدالت

از آنجا که رسالت رسول اکرم (ص)، جامعترین رسالت و معجزه او جاوید است، عدالت ورزی و ترویج عدالت از سوی آن حضرت نیز به شکل جامع ارائه شده است. آیت الله خمینی در تقریرات فلسفه می گوید:

«و چون حضرت رسول صلی الله علیه و آله نبوت جامعه داشته و ایشان به صفاتی که انبیا سلف رسیده بودند، با جامعیت دیگری رسیده بود، لذا ولایتی هم که باطن نبوت ایشان بوده، جامع می باشد. پس اگر نبوت ایشان، جامع تمام نبوات سلف بوده، ولایت نبوت ایشان هم جامع جمیع نبوات خواهد بود». (تقریرات فلسفه آیت الله خمینی، ۲ / ۲۴۷).

پیامبر کسی است که با دو اسم «الحکم العدل» ظهور نموده تا از اطلاق طبیعت مانع گردد و به عدالت در قضیه دعوت کند (آیت الله خمینی، مصباح الهدایه، ص۴۱).

الله تعالی همان «هوی» مطلق و پیامبر خاتم(ص) «ولی مطلق» است

آیت الله خمینی در بیان عرفانی دیگر بعد از بیان کیفیت سلوک و عبودیت و محو شدن سالک به حق، و رنگ باختن هر چیزی جز حق، به اختلاف مراتب انبیاء و اولیای الهی به حسب اختلاف تجلی اسماء الهی به آنان می پردازد که لازم می دانم ترجمه عبارت امام را بیاورم تا نکته های دقیق آن منعکس گردد، امام می گوید:

ولی مطلق کسی است که از حضرت ذات به حسب مقام جمعی و اسم اعظم جامع که رب اسماء و اعیان است، ظهور نماید و «ولایت احمدیه احدیه جمعیه» مظهر اسم احدی جمعی است و دیگر اولیاء مظاهر ولایت و تجلیگاه های اویند، چنانچه همه نبوت ها مظاهر نبوت اویند و هردعوتی، دعوت به سوی او، بلکه بعینه دعوت آن حضرت است. پس همانگونه که در ازل و ابد، هیچ تجلی ای جز تجلی به اسم اعظم… وجود ندارد به همان ترتیب هیچ نبوت و ولایت و امامتی نیز جز نبوت و امامت و ولایت حضرتش نیست… الله تعالی همان «هوی» مطلق و پیامبر خاتم(ص) «ولی مطلق» است. (ر.ک: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص۳۹-۴۱).

 

عدالت پیامبر اکرم (ص) سایه ای از عدالت حق

عدالت درنگاه امام برابر با تمام فضائل است که به صورت اطلاق و استقلال از آن خداوند متعال بوده و سایه ازآن برای پیامبر ثابت است، بنا برهمین مطلب است که امام ضمن تعریف عدالت به حد وسط افراط و تفریط، می گوید:

«بدان که عدالت عبارت است از: حد وسط بین افراط و تفریط. و آن از امّهات فضایل اخلاقیه است؛ بلکه عدالت مطلقه، تمام فضایل باطنیه و ظاهریه و روحیه و قلبیه و نَفْسیه و جسمیه است؛ زیرا که عدل مطلق، مستقیم به همه معنی است: چه در مظهریت اسماء و صفات و تحققِ به آن، که استقامت مطلقه است، و مختص به انسان کامل است، و رَبِّ آن حضرت اسم الله الأعظم است که بر صراط مستقیم حضرات أسمائی است؛ چنان چه فرماید: «ما مِنْ دابَّهٍ إلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیتِهَا إنَّ رَبِّی عَلی صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ.» [هود / ۵۶.].

بنابراین، از نگاه امام، عدالت پیامبر ریشه در توحید داشته و درامتداد عدالت مطلقه الهی قراردارد، وظیفه پیامبر در اجرای عدالت، برخاسته از رسالت توحیدی اوست، چنان که امام درجای دیگر، تحقق جامعه توحیدی را در رهایی جامعه از زیر بار ظلم اجانب معرفی می کند(ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۱، ص ۴۱۸ – ۴۱۹).

 

ساده زیستی پیامبر از بستر عدالت ورزی

ساده زیستی و تواضع شخص حاکم با مردم، نشان از هم گرایی وی با مردم است، وآن یک مسئله ای ارزشی غیر قابل انکار است که حتی جوامع غیر دینی نیز به آن به عنوان یک پدیده مثبت می نگرند. در جامعه اسلامی ساده زیستی و تواضع حاکم در برخورد با مردم تحت حاکمیت شان از ارزش بالایی بر خوردار است، زیرا حاکـمی که همـرنگ مـردم است و سطـح زندگی شان همانند قشر پایین جامعه، ساده و بی آلایش است و حاکم در برخورد با مردم نه با غرور و تکبر بلکه متواضعانه برخورد می کند، در واقع حاکمیت او بر دل مردم نفوذ می کند که برآمدن از عهده آن برای شخص معصوم میسر است نه هر انسان متأثر از هواهای نفسانی، لذا پیامبر اسلام(ص) نمونه عینی این گونه حاکم است که حتی در نشستن در مجلس، این ساده زیستی و همگرایی را مراعات می کرد، به گونه ای که تازه وارد نمی فهمید، کدام یک پیامبر است، آیت الله خمینی(ره) مکرراً به این ویژگی پیامبر تصریح و تأکید می ورزد، از جمله می گوید:

«خود پیغمبر اکرم وقتی که در یک جمعیتی بودند و نشسته بودند و می‏خواستند مثلًاً مسئله بگویند و صحبت بکنند و قضاوت بکنند و همه کارها، وضع جوری بوده است که کسی وارد می‏شد از خارج، نمی‏شناخت، نمی‏دانست کدام یکی آقاست… که- سلطان به اصطلاح هست و کدام یکی رعیت است. …، هیچ معلوم نبود که پیغمبر این است یا این است یا اوست … نشسته بودند. این مَسند [ اشاره به پتویی که امام روی آن می نشستند.] هم که… شما برای من درست کردید، این هم نبوده؛ روی زمین می‏نشستند»(صحیفه امام، ج‏۴ ص ۳۲۶).

در نظام و حاکمیت دینی، هیچ شخصی مبرا از نقد منصفانه نیست و مردم حق دارند، حق خود را از با لاترین فرد در حاکمیت، مطالبه کنند.

ایشان در ادامه، ضمن بیان وظایف اجرایی در سنت پیامبر، به عدالت آن حضرت اشار کرده و دو قضیه تاریخی از شدت عدالت پیامبر اکرم (ص) و حضرت علی (ع) را متذکر و رفتار عادلانه آن بزرگواران را تمجید کرده است:

حضرت رسول- صلی الله علیه و آله- در آن اواخرعمر خود بر منبر عمومی رفت و اعلام کرد هر کس بر من حقی دارد اعلام کند تا حق او را اداکنم یک مرد عرب «سواده بن قیس» بلند شد گفت من یک حقی دارم؛ شما در جنگ «طائف» که می‏رفتید یک شلاقی به من زدید. پیامبر با روی گشاده آماده قصاص گردید. ولی مرد عرب رفت بدن پیامبر را بوسید. آیت الله خمینی ضمن تذکر این تکه تاریخی از اینکه پیامبر به عنوان رئیس مطلق حجاز و جاهای دیگر آن وقت بوده است، با این وصف، بیاید بالای منبر و بگوید هر کس حق دارد با صراحت و بدون واهمه مطالبه کند، یک نفر نیاید بگوید به اینکه تو دهشاهی از من برداشتی! این حق را کدام دموکراسی، کدام سلطان، کدام رئیس جمهور، کدام سلطان عادل و رئیس جمهور عادل و دموکراسی یک همچو کاری می‏کند؟ این نظام اسلامی است. آیت الله خمینی ابراز تأسف می کند از اینکه اسم ها خیلی زیاد است! الفاظ خیلی زیاد است! ولی محتوا ندارد (صحیفه امام، ج‏۴، ص۳۲۶- ۳۲۷).

اینها، نمونه های ملموس در برابر چشمان کسانی است که امروزه در کسوت مسئولیت های خطیری قرار گرفته اند که به نوعی منتسب به پیامبر اکرم (ص) و به عنوان میراث و امانت آن حضرت مطرح است. رفتار پیامبر و اعلام دادخواهی مردم از ایشان به عنوان رییس جامعه انسانی، به صراحت نشان می دهد که در نظام و حاکمیت دینی، هیچ شخصی مبرا از نقد منصفانه نیست و مردم حق دارند، حق خود را از با لاترین فرد در حاکمیت، مطالبه کنند.

 

نمونه هایی از سفارشهای رسول اکرم (ص) در باب عدالت

پیامبر اکرم (ص)، عدل و عدالت را مایه استقامت و پایداری آسمان ها و زمین می داند ؛ بالعدل قامت السماوات ولارض (فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ج۵ / ۱۰۷). در این نگاه بنیان خلقت هستی بر عدالت استوار است. مفهوم مخالف فرمایش رسول اکرم (ص) این است که عدم عدل و رعایت نکردن عدالت، هستی را از هم میپاشد و جهان را متزلزل میسازد. به خاطر اهمیت عدالت است که طبق فرمایش پیامبر اکرم (ص)، عدالت ورزی یک ساعت، برتر از هفتاد سال عبادت که شب های آن همراه با قیام (نماز شب) و روزهایش همراه با روزه باشد (نهج الفصاحه، ۴۱۰، حدیث ۱۹۳۶). بنا براین، عدالت نه تنها در ردیف بهترین عبادات بلکه به مراتب، برتر از آن است. و این نیست جز به خاطر اهمیت رعایت حقوق انسان در مکتب پیامبر اسلام (ص).

امروزه هر انسانی در هرپست و مقامی، اگر خود را پیرو پیامبر اسلام (ص) می داند باید در اندیشه و تفکر و رفتار و گفتار خود، معیار عدل و عدالت را رعایت کند. افراط گرایی و پیشی گرفتن از رسول خدا و تاختن بر همنوعان و همکیشان، بدون رعایت اعتدال، انحراف از سیره رسول خداست. امروزه دمیدن بر آتش اختلاف و تاختن بر عقاید و باورهای دیگران و بی پروا و افراطی کوبیدن بر تنور تنفر، که همه به خاطر رعایت نکردن حد عدالت است، از آفت های مهم جوامع اسلامی است. بدان امید که حاکمان و جوامع اسلامی، با مراجعه به مکتب قرآن و پیامبر (ص)، به عدالت خواهی بر خیزند و دست از افراط و تفریط بردارند.